105
راه راه بودن پیراهنت یا ساده؟
ذهنت که بی راهه می رفت
نخواندمت. نخواندی ام . هیچ جا نوشته نشدیم
ذکر خیرمان نبود
کسی ما را با هم ندیده بود
چگونه بوی تو می دادم؟
من در کوپه این قطار
تو در آن قطار
با سرعت از مقابل هم گذشتیم
همان چند ثانیه کافی بود تا چیزی رقم بخورد
آخرین بار ما را لای آرواره های زندگی دیدند
تو شعر می سرودی
من تورا